عنبر عذار

لغت نامه دهخدا

عنبرعذار. [ عَم ْ ب َ ع ِ ] ( ص مرکب ) عذار خوشبوی چون عنبر. دارای چهره معطر. دارای روی عنبرین:
خورشیدروی باشد عنبرعذار باشد
از پای تا به فرقش رنگ و نگار باشد.منوچهری.

فرهنگ فارسی

عذار خوشبوی چون عنبر چهر معطر

جمله سازی با عنبر عذار

💡 مرا دو بیت بفرمود شهریار جهان بر آن صنوبر عنبر عذار مشکین خال

💡 زمین چون لعبت شمشاد زلف است جهان چون کودک عنبر عذار است

💡 گر ز آب وصل او این آتش دل کم کنم من چو باد از خاک کوی او شوم عنبر عذار

💡 بر مه از عنبر عذار آورده‌ای بر پرند از مشک مار آورده‌ای

💡 خورشید روی باشد، عنبر عذار باشد از پای تا به فرقش رنگ و نگار باشد

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اصرار یعنی چه؟
اصرار یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
موزون یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز