عط

لغت نامه دهخدا

عط. [ ع َطط ] ( ع مص ) به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن، یا عام است. ( از منتهی الارب ). بریدن به درازا. ( تاج المصادر بیهقی ). به درازا شکافتن جامه را بدون از هم جدا کردن. ( ناظم الاطباء ): عطّ الثوب؛ جامه را از درازا یا پهنا شکافتن بی آنکه از هم جدا شود. ( از اقرب الموارد ). و آیه 28 سوره یوسف چنین نیز خوانده شده است: فلما رأی قمیصه عُطَّ من دُبر... ( از منتهی الارب ). || بر زمین افکندن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چیره شدن بر کسی. ( از منتهی الارب ). غلبه کردن برکسی در گفتار و در کردار، و گویند عَت غلبه کردن در گفتار است و عط، غلبه کردن در کردار. ( ازاقرب الموارد ). || به تازیانه زدن. || بازداشتن. || گرم شدن روز. ( تاج المصادر بیهقی ). || گران شدن نرخ. ( المصادر زوزنی ).

فرهنگ فارسی

به درازا شکافتن جامه را بی جدا کردن یا عام است بریدن به درازا

جمله سازی با عط

پارم امسال شد به سعی عطات که مثال رضا فرستادی
بر خوان صلات تا به کی لقمه خام در جام عطات چند این آب حرام
- أ عط الفطرة قبل الصلاة و هو قول اللّه وأ قيموا الصلوة واتوا الزكوة والذى يأ خذ الفطرة، عليه أ ن يؤ دّى عن نفسه و عن عياله وإ ن لم يعطها حتى ينصرف منصلاته فلا يعدّ له فطرة (296).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
چهارپایان یعنی چه؟
چهارپایان یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز