عزوه

لغت نامه دهخدا

( عزوة ) عزوة. [ ع ِزْ وَ] ( ع اِمص ) نسبت و دعوی. ( منتهی الارب ). اسم است از اعتزاء، و از حیث وزن و معنی چون نسبة و انتساب باشد، چنانکه گویند: هو حَسَن العزوة؛ یعنی او نیکوانتساب است. ( از اقرب الموارد ). عِزیة. و رجوع به عزیة شود. || صبر و شکیبائی. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

نسبت و دعوی اسم است از اعتزائ و از حیث و زن و معنی چون نسبه و انتساب باشد صبر و شکیبائی

جمله سازی با عزوه

در اين روز سال سوم هجرى عزوه (احد) واقع شد و اين بعد از غزوه (بدر) بودبيكسال و ابوسفيان و بعضى ديگر از مشركين، زنان خود را نيز همراه آورده بودند و دراول كار غلبه براى مسلمانان واقع شد بسبب كشتن اميرالمؤ منين،(طلحة ابن ابى طلحة )را كه كبش الكتيبه و علمدار لشكر كفار بود. كفار فرار كردند و مسلمان باخذ غنائم جمعشدند. پس (خالد بن الوليد) با جمعى ديگر كه در كمين بودند، بيرون آمدند و دورپيغمبر را با شمشير و نيزه احاطه كردند و پشانى آن جناب را شكستند و از اصحاب آنحضرت هفتاد نفر كشته گشت و(ابن قميئه ) فرياد برداشت كه محمد(ص ) را كشتماصحاب رسول (ص ) فرار(20) كردند و كسى باقى نماند جز اميرالمؤ منين عليهالسلام.