عزتمند

لغت نامه دهخدا

عزتمند. [ ع ِزْ زَ م َ ] ( ص مرکب ) آنکه دارای عزت است. ( فرهنگ فارسی معین ). ارجمند. بزرگ. بزرگوار.

جمله سازی با عزتمند

كودكانى كه در دوران طفوليت از توجه و احترام بزرگترها، به ويژه والدين خود،برخوردار گردند، در زندگى آينده خويش افرادى عزتمند، موفق و داراى اعتماد به نفسخواهند بود؛ چرا كه تكريم شخصيت كودكان كه روحى لطيف و حساس دارند حس ‍خودباورى و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقويت كرده و زمينه رشد اخلاقى و ايجادصفات نيك را در وجودشان فراهم مى آورد.
شكافنده صبح، و شكافنده دانه و هسته، آنچه در آسمانها و زمين است تسبيحش گويندو تنزيهش كنند)، و او است عزتمند فرزانه.
177 - يعقوب بن شعيب گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:خداوند بنده اى را از ذلت گناه به سوى عزت تقوا نرساند جز اينكه او را بدونمال بى نيازى بخشيد و بدون قوم و عشيره عزتمند ساخت و بدون (معاشرت با) بشرى اورا انس و آرامش بخشيد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال امروز فال امروز فال عشق فال عشق فال شمع فال شمع