طالشان

لغت نامه دهخدا

طالشان. [ ل ِ ] ( اِ ) تالشان. چادر. و آن اصل کلمه طیلسان است: طالسان. معرب است و اصله تالشان. ( منتهی الارب ). رجوع به طالسان شود.
طالشان. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت در چهارهزارگزی جنوب باختری رشت کنار راه شوسه لاکان. جلگه. معتدل مرطوب. مالاریائی. با 128 تن سکنه. آب آن از استخر. محصول آن برنج و چای. شغل اهالی زراعت و مکاری. راه آن مالرو است در فصل خشکی اتومبیل میرود. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

جمله سازی با طالشان

در حاشیه باریک ساحلی و دامنه‌های کوهستانی که از جنوب غربی دریای خزر به طرف شمال کشیده شده و از طرف خاور مقابل دریاست، سرزمین طالش خوانده می‌شود که یاقوت حموی آن را به شکل جمع طلشان یا طالشان ضبط کرده‌است.
در اوایل اسلام در زمان خلافت عثمان سرزمین طالشان (طیلسان) هم‌زمان با دیار دیلم و بَبَر، یک‌بار به وسیلهٔ براء بن عازب و بار دیگر به‌وسیلهٔ ولید بن عُقبة بن اَبی مُعَیط فتح شد.
تا پیش از قرن هفتم به سرزمین و اقوام تالش، طیلسان گفته می‌شد و نخستین بار یاقوت حموی از لفظ طالشان استفاده نمود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
قمبل یعنی چه؟
قمبل یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
اگزجره یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز