صاله
فرهنگ فارسی
جمله سازی با صاله
اهل بحث از متكلمين و فلاسفه شيعه و سنّى در حقيقت ((روح ))، نظريات مختلفى دارند ولىتا اندازه اى مسلم است كه روح و بدن در نظر اسلام دو واقعيت مخالف همديگر مى باشند.بدن به واسطه مرگ، خواص حيات را از دست مى دهد و تدريجا متلاشى مى شود ولىروح نه اينگونه است بلكه حيات بالا صاله از آن روح است و تا روح به بدن متعلقاست، بدن نيز از وى كسب حيات مى كند و هنگامى كه روح از بدن مفارقت نمود و علقه خودرا بريد (مرگ ) بدن از كار مى افتد و ((روح )) همچنان به حيات خود ادامه مى دهد.
به بيان سوم، محيط مطلق خليفه ندارد و حاضر محض استخلاف نمى پذيرد. از اين رواگر خداوند كه محيط مطلق و حاضر است كسى را خليفه خود معرفى كرد مقصود اين استكه دست خدا از آستين او ظهور يافته است:ان الذين يبايعونك انما يبايعون الله يداللهفوق ايديهم (216) يعذبهم الله بايد يكم (217) و اگر بخواهيم ظاهرمفهوم خلافت (تحقق كار مستخلف عنه به دست خليفه ) حفظ شود بايد گفت، چنانه كه خدامحيط و شاهد و قادر بر هر چيز است خليفه او نيز اين گونه است. تنها تفاوت در اين استكه خداوند، اين صفات را بالا صاله و بالذات دارد و خليفه او بالتبع و بالعرض و درواقع تفاوت بالاصاله و بالتبع بلكه بالذات و بالعرض بودن به اين نكته بر مىگردد كه خداوند از همه چيز بى نياز است، ولى خليفه او به وسيله هر چيزى نياز خود رارفع مى كند.