لغت نامه دهخدا
شگونه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( ص ) واژگونه. سرنگون. منعکس. زیر وزبر و زیر و بالا. ( ناظم الاطباء ). شاید نگونه باشد. رجوع به نگونه، واژگونه و مترادفات دیگر کلمه شود.
شگونه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( ص ) واژگونه. سرنگون. منعکس. زیر وزبر و زیر و بالا. ( ناظم الاطباء ). شاید نگونه باشد. رجوع به نگونه، واژگونه و مترادفات دیگر کلمه شود.
واژه گونه و سرنگون و منعکس و زیر و زبر و زیر و بالا.
💡 و گر با شگونه شود چرخ پیر به دست بداندیش مانم اسیر
💡 چون به نام خودش نمونه کند چون خودش زشت و با شگونه کند