شکوا

لغت نامه دهخدا

شکوا. [ش َ ] ( ع اِمص ) شکوی. ناله. شکوه. گله. ( ناظم الاطباء ). شکوی. گله. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شکوی شود.

فرهنگ عمید

۱. گله کردن، شکایت کردن.
۲. گله و ناله، شکوه، شکایت.

جمله سازی با شکوا

💡 زجرت طبیبا جس نبضی مداویا الیک، فما شکوای من مرض یبری

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لز یعنی چه؟
لز یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
چسی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز