شک زده

لغت نامه دهخدا

شک زده. [ ش َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که شک کرده است. که دچار شک و تردید گشته است. ( یادداشت مؤلف ).
- شک زده بودن؛ دچار شک شدن. ( یادداشت مؤلف ). شک زده شدن.
- شک زده شدن؛ دچار شک شدن. شک زده بودن. ( یادداشت مؤلف ). ( دهار ). کماشة. ( دهار ).

فرهنگ فارسی

که شک کرده باشد دچار شک شدن.

جمله سازی با شک زده

💡 «فلا شک فی وجود الامام الغائب القائم المستور سلام الله علیه». پس شکی در وجود امام قائم غایب نیست و ادامه می‌دهد: محققا وجود او هم چون آفتاب در وسط ظهر ظاهر و هویدا است. هر کس دربارهٔ او شک نماید در قدرت خدا شک نموده که به تحقیق کافر شک زده‌ای است.

💡 پیغمبر حسنت ورق معجزه گرداند افکند من شک زده را در شک دیگر