شهرستانه

لغت نامه دهخدا

شهرستانه. [ ش َ رِ ن َ ] ( اِخ ) شهر «جی » اصفهان را که در دومیلی خاور یهودیه واقع بوده است بگفته مقدسی المدینه می نامیدند که عربی شهرستانه است. ( از ترجمه ٔسرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 220 ). قسمتی از اصفهان. ( دمشقی ). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 356 و تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ مغول و شهرستان شود.
شهرستانه. [ ش َ رِ ن َ ] ( اِخ ) شهرستان. شهری نزدیک نسا و انتهای ریگستان جنوبی خوارزم، وطن عبدالکریم شهرستانی مؤلف الملل و النحل. ( تاریخ مفصل ایران عباس اقبال ص 30 ).

دانشنامه عمومی

شهرستانه (تویسرکان). این روستا در دهستان خرم رود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۴۴۰ نفر ( ۱۷۳ خانوار ) بوده است.

جمله سازی با شهرستانه

این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۸ نفر (۴۶خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶۱ نفر (۷۷خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۱۴ نفر (۸۰خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۹۳ نفر (۹۳خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۳۶۳ نفر (۹۴خانوار) بوده‌است.
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۵۹ نفر (۷۱خانوار) بوده‌است.