سیفالدین اسم پسر با ریشه عربی، مذهبی و قرآنی و به معنی برندهای چون شمشیر در راه دین و آیین، شمشیر دین می باشد. از شخصیتهای مهم این نام میتوان به موارد زیر اشاره کرد: سیفالدین ابوبکر محمد ابن ایوب: شاه ایوبی مصر و سوریه و برادر و جانشین صلاحالدین که با صلیبیها جنگید. سیفالدین باخزری: عارف و صوفی ایرانی مقیم بخارا، نویسنده رسالههایی به عربی و فارسی از جمله أسماء الحسنی، وصیت السفر، رساله در عشق و برخی رباعیهای فارسی. سیفالدین سوری: پادشاهی از سلسله آل شَنسَب (غوریان) که به انتقام قطبالدین عمر به غزنین لشکرکشی کرد و آنجا را غارت و ویران ساخت، اما سال بعد از بهرامشاه شکست خورد و اسیر و کشته شد. سیفالدین غازی: نام دو تن از امرای آل زنگی. سیفالدین غازی اول: اتابک موصل و پسر و جانشین عمادالدین زنگی. سیفالدین غازی دوم: اتابک موصل و برادرزاده سیفالدین غازی اول. سیفالدین غوری: شاه سلسله آل شَنسَب (غوریان) و پسر و جانشین علاءالدین جهانسوز که در جنگ با ترکان غز به دست یکی از نزدیکان خود کشته شد. سیفالدین غوری: آخرین سلطنت از این سلسله.
سیف الدین
لغت نامه دهخدا
سیف الدین. [ س َ فُدْ دی ] ( اِخ ) ابن عزالدین حسین سوری از پادشاهان غور که در غور و غزنین از 543 - 544 هَ. ق. حکومت کرد. و بهرامشاه او را بسال 544 کشت. ( فرهنگ فارسی معین ).
سیف الدین. [ س َ فُدْ دی ] ( اِخ ) ابوبکر عادل سومین از سلسله ایوبیان مصر برادر سلطان سلاح الدین ایوبی او در 592 هَ. ق. جای نورالدین علی افضل را در دمشق گرفت و در 596 منصور جانشین عزیز را از مصر بیرون کرد و مصر را ضمیمه ملک خویش ساخت. وفات وی بسال 615 هَ. ق. است. ( یادداشت بخط مؤلف ).
سیف الدین. [ س َ فُدْ دی ] ( اِخ ) احمد تفتازانی. رجوع به تفتازانی و احمد شود.
فرهنگ فارسی
احمد تفتازانی
فرهنگ اسم ها
معنی: برنده همچون شمشیر در راه دین و آیین، شمشیر دین، ( اَعلام ) ) سیف الدین ابوبکر محمّد ابن ایوب: شاه ایوبی مصر و سوریه [، قمری] برادر و جانشین صلاح الدین که با صلبیان جنگید، ) سیف الدین باخزری: [، قمری] عارف و صوفی ایرانی، مقیم بخارا، مؤلف رساله هایی به عربی و فارسی از جمله اَسماءالحسنی، وصیت السفر، رساله در عشق و برخی رباعیهای فارسی، ) سیف الدین سوری: پادشاهی از سلسله ی آل شَنسب ( غوریان ) [، قمری] که به انتقام قطب الدین عمر به غزنین لشکر کشید و آنجا را غارت و ویران کرد، [ قمری] ولی سال بعد از بهرامشاه شکست خورد و اسیر و کشته شد، ) سیف الدین غازی: نام دو تن از امرای آل زنگی، سیف الدین غازی اول: اتابک موصل [، قمری]، پسر و جانشین عمادالدین زنگی، سیف الدین غازی دوم: اتابک موصل [، قمری] برادرزاده ی سیف الدین غازی اول، ) سیف الدین غوری: شاه سلسله ی آل شَنسَب ( غوریان ) [، قمری] پسر و جانشین علاءالدین جهانسوز، که در جنگ با ترکان غز به دست یکی از کسان خود کشته شد، ) سیف الدین غوری: آخرین سلطان مصر [، قمری] از ممالیک برجی ملقب به قانصوه، برای جنگ با عثمانی با شاه اسماعیل صفوی متحد شده ولی نقشه اش لو رفت، سپاه عثمانی قاهره را گرفت و او در جنگ کشته شد، ) سیف الدین محمّد: ( سیف فرغانی ) [قرن هجری] شاعر ایرانی که در آسیای صغیر اقامت گزید، شعرهایش بیشتر معترض، انتقادآمیز و دارای مضمونهای عرفانی است، آن که به منزله شمشیر دین است و دشمنان دین را نابود می کند
دانشنامه عمومی
جملاتی از کلمه سیف الدین
پناه لشکر منصور سیف الدین سنقر که باز عدل جز از آشیان او نپرید
بینظیر بیمثال بیهمال زانش میخوانند سیف الدین کمال
ور چو سیف الدین و مجدالدین شوی چون علی لالا توهم ره بین شوی