سیرش

لغت نامه دهخدا

سیرش. [ رَ ] ( اِ ) حجاب. نقاب. روبنده. خصوصاً روی پوش چین دار سرخ رنگی از پارچه های نفیس که بر سر عروس می اندازند. ( ناظم الاطباء ): الاختمار؛ سیرش برافکندن خود را. ( تاج المصادر بیهقی ).

فرهنگ فارسی

حجاب و نقاب و روبنده و خصوصا روی پوش چین دار سرخ رنگی از پارچه های نفیس که بر سر عروس می اندازند.

جمله سازی با سیرش

هرک مذکور خدای آمد به خیر کی رسد در گرد سیرش هیچ طیر
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب سیرش نه بدیدیم و روان شد به شتاب
همچو عیسی و خضر ذات محمد سیرش فرخ آثار و مبارک دم و میمون قدم است
دوش از درم آمد آن مه لاله نقاب سیرش بندیدیم و روان شد بشتاب
نعل شبرنک فلک سیرش مه منجوق صبح پرچم رایات منصورش خم گیسوی شام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
انس یعنی چه؟
انس یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز