لغت نامه دهخدا
سع. [ س ُع ع ] ( ع اِ ) گندم دیوانه یا گندم ردی. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
سع. [ س ُع ع ] ( ع اِ ) گندم دیوانه یا گندم ردی. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
گندم دیوانه یاگندم ردی.
💡 وبگاه عصر ایران در طراحی جدید پوسته خود سعی کرد مطالب عامه پسند را به «عصر ایران۲» منتقل کند تا از زردی این سایت کاسته شود و از طرفی مخاطب عامه پسند او ریزش نکند.
💡 آه کز سعی رقیبان یار ترک من گرفت دشمنان را دوست گشت و دوست را دشمن گرفت
💡 من این سخن نه سزاوار قدر او گفتم که سعی در همه یابی به قدر وسع و توان
💡 هدف این کشور پیوستن به اتحادیه اروپا است ولی در حال حاضر بسیاری از این نگرانند که روسیه سعی خواهد کرد با پیشروی در ترانسنیستریا و بعد مولدوا مانع این کار شود.
💡 محرم عجز آشناییهای حیرت نیستیم اینقدر دانمکه سعی پر نمیدانم چه شد
💡 نائوموری و شوگونسالاری با هم درگیر شدند و در نهایت باعث بروز حادثه ای میشوند که او در آن سعی میکنند سن هیمه را بدزد. به این اتفاق «حادثه سن هیمه» میگویند.