زود رنجی

لغت نامه دهخدا

زودرنجی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت زودرنج. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

حالت و کیفیت زود رنج.

جمله سازی با زود رنجی

بخشم رفتی و گفتی قیامتم بینی چه زود رنجی و دیر آشنا فغان از تو
با همه تندی و زود رنجی عارف ربط به آن آب زیرِ کاه ندارد
دایم به زود رنجی او داشتم گمان کردم یقین به یک سخن آخر گمان خود