لغت نامه دهخدا
زربین. [ زَ ] ( اِ ) سَرو. در شیرکوه و در رامیان و چالوس و منجیل آنرا سور گویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). سرو کوهی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 117، 127، 250 شود.
زربین. [ زَ ] ( اِ ) سَرو. در شیرکوه و در رامیان و چالوس و منجیل آنرا سور گویند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). سرو کوهی. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 117، 127، 250 شود.
سرو، سرو کوهی.
سرو کوهی
در شیر کوه است و در رامیان و منجیل آنرا سور گویند سرو کوهی
اسم: زربین (دختر) (فارسی) (تلفظ: zarbin) (فارسی: زربین) (انگلیسی: zarbin)
معنی: سرو کوهی
گونه ای سرو با نام علمی (Cupressus sempervirens). این گیاه، درختی مرتفع، به ارتفاع تا ۵۰ متر، دارای برگ های فلسی همپوش متقابل متلاقی، گل های تک جنس، مخروط های نر استوانه ای و مخروط های ماده سرانجام چوبی شونده می باشد. این گونه در ایران دو واریته به نام های زربین و سرو شیرازی دارد. رویشگاه طبیعی این درخت، مازندران است ولی هم اکنون در بسیاری از نقاط کاشته می شود.
💡 زربین درختی است کندرشد، سوزنیبرگ، همیشهسبز، به ارتفاع ۳۰–۲۰ متر، مخروطیشکل، دارای گلهای مخروطی لیمویی رنگ که در اواسط بهار شکفته میشوند.
💡 چوب سرو زربین، صمغی و معطر، مقاوم به رطوبت زیاد و رنگ آن سفید شکری مایل به قهوهای است و دوام آن در برابر پوسیدگی، حمله حشرات و قارچها زیاد است، از اینرو کار کردن با چوبش آسان است.
💡 زربین از قسمتهای برگ، جوانه، گل آذین، پوست و میوه که از فندق درشتتر است، تشکیل شدهاست.