رویم

لغت نامه دهخدا

رویم. [ رُ وَ ] ( اِخ ) ابومحمد رویم بن محمد زیدبن رویم بغدادی. صاحب تألیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ابومحمد رویم و اعلام زرکلی شود.

فرهنگ فارسی

ابو محمد رویم ابن احمد زید بن رویم بغدادی. صاحب تالیفات در تصوف و عرفان و از بزرگان این طریقه است.

جمله سازی با رویم

آشنائی از چه رویم دور می دارد ز خویش چون ز خویش و آشنا بیگانه می گرداندم
ابتدا درخت را به این صورت پیمایش می‌کنیم که از ریشهٔ درخت شروع کرده و سپس با توجه به این که نقطه‌ای که میخواهیم درج کنیم در سمت راست صفحه جداکننده قرار دارد یا در سمت چپ به فرزند راست یا چپ می رویم،
بخود دلبستگی، قفل در فیض است بر رویم کلید آن قفل محکم را،نباشد جز گشاد تو
گفتم: که روز سلمان شب شد ز تار مویت گفتا: نگر به رویم تا آفتاب بینی
محبّت روی تو رویم نمی‌تواند دید که گفته‌اند که القاص لا یحبّ القاص
خانم خرامان‌خرامان به سویم آمد و رویم جست و چسبید، آی مار، به دادم برسید که به پاهایم پیچید؛ ولی دیر شده بود و دیگر مارپیچ و اسیر شده بودم.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ضمیمه یعنی چه؟
ضمیمه یعنی چه؟
سعادت یعنی چه؟
سعادت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز