رعیتنواز به معنای نوازنده و مهربان با رعایای خود، کسی که به رعیت خود محبت و دوستی میورزد، مانند پادشاه یا مالک است. دستنشاندگی یا دستنشانده، به عنوان عنوانی برای رعیت یا رعیتنشین در نظام فئودالیسم شناخته میشد که بر پایه وفاداری و خدمت نظامی بنا شده بود. این اصطلاح به نوعی به سوگند وفاداری میان نجیبزادگان در دوران باستان اشاره دارد که به آن سوگند فئودالی گفته میشود. در گذشته، زمانی که دو نجیبزاده چنین سوگندی را ادا میکردند، فردی که مقام بالاتری داشت به عنوان لرد یا ارباب شناخته میشد و طرف دیگر به عنوان خادم یا واسال لرد معرفی میگردید. واسال متعهد میشد که به لرد خود وفادار بماند، در مواقعی که به دربار او فراخوانده میشود اطاعت کند و هر سال چند روز مشخص، معمولاً چهل روز، را به خدمت در سپاه او اختصاص دهد.
رعیت نواز
لغت نامه دهخدا
از سر بیدادگری گشت باز
دادگری گشت رعیت نواز.نظامی.چو دیدند شه را رعیت نواز
ز بیداد دارا گشادند راز.نظامی.قوی رای وروشندل و سرفراز
به هنگام سختی رعیت نواز.نظامی.از من بگوی شاه رعیت نواز را
منت منه که ملک خود آباد می کنی.سعدی.
جملاتی از کلمه رعیت نواز
از من بگوی شاه رعیت نواز را منت منه که ملک خود آباد میکنی
قوی رای و روشن دل و سرفراز به هنگام سختی رعیت نواز
چو دیدند شه را رعیت نواز ز بیداد دارا گشایند راز