رعم

لغت نامه دهخدا

رعم. [ رَ ] ( ع مص ) مصدر به معنی رَعام. ( ناظم الاطباء ). نگهبانی کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد ).
رعم. [ رِ ] ( ع اِ ) پیه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). پیه و چربش. ( ناظم الاطباء ).
- ام رعم؛ کفتار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
رعم. [ رَ ] ( اِخ ) نام کوهی است در دیار نخیلة. ( از معجم البلدان ). کوهی است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

جمله سازی با رعم

💡 من قراء (قل هوالله احد) احدى عشرة مرة فى دبر الفجر لم يتبعه فى ذلك اليومذنب و ان رعم انف الشيطان

💡 کنون هوم را گر ندانی همی جزیره ی بنی رعم خوانی همی

سلیم یعنی چه؟
سلیم یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
سرانجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز