رد گم کردن

لغت نامه دهخدا

رد گم کردن. [ رَ گ ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول عامه، پی گم کردن. اثر چیزی یا کاری را از بین بردن. ایز گم کردن. بمجاز، گمراه ساختن. توجه و نظر کسی را از چیزی اصلی منحرف گردانیدن و بسوی چیز دیگر کشانیدن.

فرهنگ فارسی

در تداول عامه پی گم کردن اثر چیزی یا کاری را از بین بردن ایز گم کردن

جمله سازی با رد گم کردن

سازمان صوری به هرگونه نهادی گفته می‌شود که توسط گروهی دیگر به عنوان پوششی برای رد گم کردن یا محفوظ داشتن فعالیت‌های گروه اصلی از پیامدهای قانونی تأسیس شده‌باشد.
به جز خطر انسان‌ها و فعالیت‌هایشان، دلفین‌ها به گونه طبیعی دشمنان کمی دارند. بعضی نژادهای دلفین هیچ دشمن طبیعی ندارند و این باعث می‌شود که درنده بالاسر باشند. گونه‌های کوچکتر دلفین، و به ویژه فرزندانشان، توسط مهاجمانی چون گاوکوسه، کوسه ببری و کوسه بزرگ سفید شکار می‌شوند. با وجود کمیاب بودن این پدیده، بعضی گونه‌های بزرگتر دلفین‌ها از جمله نهنگ قاتل دست به شکار دیگر نژادهای دلفین می‌زنند. دلفین‌های سربی برای رد گم کردن و فرار از دست نهنگ‌های قاتل به درون خلیج‌های کم‌عمق می‌روند.