دیوانه رو

لغت نامه دهخدا

دیوانه رو. [ دی ن َ / ن ِ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) شخصی را گویند که مانند دیوانه ها سلوک کند و براه رود. ( برهان ) ( از آنندراج ). این ترکیب در ناظم الاطباء ( دیوانه دو ) آمده و ظاهراً سهو است. ( یادداشت لغتنامه ).

فرهنگ فارسی

شخصی را گویند که مانند دیوانه ها سلوک کند براه رود.

جمله سازی با دیوانه رو

گر نه‌ای دیوانه رو مر خویش را دیوانه ساز گرچه صد ره مات گشتی مهره دیگر بباز
از عکس ساقی تاب می وآنگه من و دوری ز وی در آب بیند تا به کی دیوانه روی ماه را
دور از عقل تو این دیگر مگو گفت در من کرد یک دیوانه رو
من از روز ازل، دیوانه بودم دیوانه روی تو، سرگشته کوی تو
خسرو گرفتار هوس، دیوانه روی تو بس وز خون مژگان هر نفس آلوده رخسار آمده
تمنا بر دل مردم غلو کرد به یک ویرانه صد دیوانه رو کرد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
کس کش یعنی چه؟
کس کش یعنی چه؟
گردی یعنی چه؟
گردی یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز