دومن

لغت نامه دهخدا

دومن. [ م َ ] ( ترکی، اِ ) دومان. طوفان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به دومان و طوفان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) طوفان

جمله سازی با دومن

استودان شماره ۳ چین مربوط به الیمائی است و در شهرستان بویراحمد، بخش لوداب، تنگ دومن واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۲۷۶ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
چه طالعست ؟ که یک شربت آب سرد مرا بلب نیاید تا خون دل دومن بخورم
من نگویم من، که آید بر بناگوش خرد بی خلاف از دست یک من، ناگهانی سنگی دومن
ضمناً این خانه درمحلی ازروستای القچین به نام ده دومن قراردارد[شهرام تقی‌زاده]
دَشتَه دومن، روستایی از توابع بخش پره‌سر شهرستان رضوان‌شهر در استان گیلان ایران است.
طبيب برايش نسخه نوشت: يكمن شيرخشت، دومن ترنجبين،سه من آلوبخارا، چهار من گلاب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال اوراکل فال اوراکل