لغت نامه دهخدا
دل سرد کردن. [ دِ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلسرد ساختن. رجوع به دلسرد و دلسرد ساختن شود.
دل سرد کردن. [ دِ س َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دلسرد ساختن. رجوع به دلسرد و دلسرد ساختن شود.
دلسرد ساختن.
💡 نامههای توقف و انصراف گاهی برای ترساندن گیرندگان استفاده میشود و میتواند «ابزاری موثر باشد که توسط شرکتها برای دلسرد کردن سخنان انتقادی سایتهای منتقد مورد استفاده قرار میگیرد».
💡 نمونههایی از سکهها از اولین جوامع در مقیاس بزرگ، اگر چه در ابتدا اینها توده بینام و نشان از فلزات گرانبها بودند. اسپارت باستان برای دلسرد کردن شهروندان خود از درگیر شدن در بازرگانی خارجی سکه از آهن ضرب کرد.