دروی

لغت نامه دهخدا

دروی. [ دَرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 25هزارگزی شمال مشهد و کنار راه مالرو عمومی مشهد به فرقی، با 751 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد واقع در ۲۵ هزار گزی شمال مشهد و کنار راه مالرو عمومی مشهد به فرقی

دانشنامه عمومی

شهر دروی ( به فرانسوی: Draveil ) در شهرستان اسون در ناحیه ایل - دو - فرانس با جمعیت ۲۸٬۷۳۶ نفر در کشور فرانسه واقع شده است

جمله سازی با دروی

💡 در اوایل سپتامبر سال ۲۰۰۵ گزارش شد که شرکت بوئینگ در حال انجام برنامه‌ای با اداره دادگستری ایالات متحده آمریکا است که در طی آن مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار رشوه برای جبران و مخفی کردن این مسئله و رسوایی دارلین درویون می‌باشد.

💡 این نکته یقین است که در مزرع هستی خواهی دروی خواجه! همان تخم که کشتی

💡 صد عشوه کرد چشم تو ضایع برای غیر کاتش به جان من زد و دروی اثر نکرد

💡 یار باز آمد و آشفتگی از دل نه برفت این چه دردیست که دروی اثر از درمان نیست

💡 شیر را خوب نیستان بود اما دروی هست آن نی که هراسش بدل شیر نراست

💡 اگر نه از پی در یوزه بود بر دروی بدست داشت سلیمان چرا همی زنبیل

شی یعنی چه؟
شی یعنی چه؟
صعود یعنی چه؟
صعود یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز