لغت نامه دهخدا
دربایی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) دربایست. و رجوع به دربایست شود.
دربایی. [ دَ ] ( حامص مرکب ) دربایست. و رجوع به دربایست شود.
💡 ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات
💡 چو تیغ روز مصاف و چو میغ وقت بهار ز بهر مصلحت دین و ملک دربایی
💡 تو نورِ دیدهٔ روشندلانی ازیرا درخور و دربایی ای زن
💡 نوایی از صدف گل میکند کای غافل از قسمت لب خشکی که ما داریم درباییست دریایی