ددن

لغت نامه دهخدا

ددن. [ دَ دَ ] ( ع اِ ) بازی. دید. لعب. لهو. دَدَاً. دیدان. ( منتهی الارب ).
ددن. [ دَ دَ ] ( اِخ ) نام موضعی است در شعر ابن مقبل. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

نام موضعی در شعرای ابن مقبل

جمله سازی با ددن

نام دیدانو (دیتانو) احتمالا در منشا خود با اصطلاحات بسیاری در زبان‌های سامی که از ریشهٔ ددن یا دتن مشتق شده‌اند، مشترک است؛ این واژه‌ها شامل نام‌گذاری قبیله‌ها، توپونیمی‌ها، نامهای اجداد اساطیری و احتمالا حیوانات اساطیری می‌شود. مثال‌هایی که گواهی شده‌اند عبارتند از تیدنو، تیدانوم، تیدنوم و تیدان.
هر که سرکه از نهیب خمار تو شد گران دورش در اولین قدح آورد در ددن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه فال ورق فال ورق استخاره کن استخاره کن