دان دان

لغت نامه دهخدا

دان دان. ( ص مرکب ) متفرق و پاشان و پراکنده و از هم جدا. ( ناظم الاطباء ). دانه دانه.
- دان دان بیرون زدن؛ دانه ها بیرون آمدن بر اندام در بیماری سرخک و آبله مرغان و حصبه و جز آن.

فرهنگ فارسی

متفرق و پاشان وپراکنده و از هم جدا

جمله سازی با دان دان

تک‌خارماهیان ماهیانی هستند با اندازه کوچک تا متوسط (تا ۱۰۰ سانتی متر.هستند که معمولاً بدن بلند و بسیار فشرده از دو پهلو دارند، بدن آن‌ها از پوست صاف تا دان دان زبر پوشیده شده‌است که واجد فلس‌های ریز تا کوچک است و این فلس‌ها مجهز به یک تا چند خار ریز و ظریف هستند.