خون حیوان

لغت نامه دهخدا

خون حیوان. [ ن ِ ح َ / ن ِ ح َ ی َ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) کنایه از شیر و روغن و جغرات و عسل و جز آن باشد. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کنایه از شیر و روغن و جغرات و عسل و جز آن باشد.

جمله سازی با خون حیوان

وی در گفتگو با روزنامهٔ هرالد تریبون بین‌المللی دربارهٔ شکنجه‌ها گفت که ۱۷ ماه را در حبس انفرادی همراه شکنجه گذرانده است. بازجویان در تلاش بودند تا وی در یک اعتراف ویدئویی بگوید که پیراهن خونین متعلق به همکلاسی دانشجوی وی نبوده و با خون حیوانات رنگ شده است.
وی در گفتگو با روزنامهٔ هرالد تریبون بین‌المللی دربارهٔ شکنجه‌ها گفت که ۱۷ ماه را در حبس انفرادی همراه شکنجه گذرانده‌است. بازجویان در تلاش بودند تا وی در یک اعتراف ویدئویی بگوید که پیراهن خونین متعلق به همکلاسی دانشجوی وی نبوده و با خون حیوانات رنگ شده‌است.
با سیاهی سنگ کعبه همبر آید در شرف سرخی سنگ منی کز خون حیوان دیده‌اند
تشخیص بیماری از طریق آزمایش نمونه خون حیوان و با تکنیک‌های ایمونوفلورسنس و ایمونو استینینگ انجام می‌گیرد. همچنین افزایش سطح پادتن در نمونه‌های خونی که با فواصل دو تا چهار هفته از حیوان گرفته شده‌اند نیز نشانهٔ عفونت ویروسی است.
خون حیوان مخور که گنده شوی آب حیوان بخور، که زنده شوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لسان الغیب یعنی چه؟
لسان الغیب یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
افتراق یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز