لغت نامه دهخدا
خور و خواب. [ خوَ / خ ُ رُ خوا / خا ] ( ترکیب عطفی، اِ مرکب ) عمل خوردن و خوابیدن. کنایه از راحت و آسایش است. ( یادداشت بخط مؤلف ):
اگر همین خور و خواب است حاصل از عمرت
بهیچ کار نیایدحیات بی حاصل.سعدی.بیحاصلی نگر که شماریم مغتنم
از عمر آنچه صرف خور و خواب میشود.صائب.