خصی کردن

لغت نامه دهخدا

خصی کردن. [ خ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برآوردن خایه های حیوانی یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود. خواجه کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ): بازرگانان، فرزندان ایشان را بدزدند و بیاورند و آنجا خصی کنند و بمصر او را هزار چوب آرند و بفروشند. ( حدود العالم ). امیر گفت: بزنند و خصی کرد اگر بمیرد و قصاص کرده باشند. ( تاریخ بیهقی ).
گرنه بهرنسل بودی ای وصی
آدم از ننگش بکردی خود خصی.مولوی.

فرهنگ فارسی

بر آوردن خایه های حیوانن یا انسانی و جز آن تا حالت نر بودن بشود.

جمله سازی با خصی کردن

این منطقه، قرن‌ها و تا اوایل قرن نوزدهم گوشه‌ای از شاهنشاهی ایران بود. آبخاز در سدهٔ دوم پیش از میلاد تابع مهرداد ششم فرمانروای دولت پونتوس شد. از اواخر سدهٔ نخست میلادی رومیان به آبخاز حمله کردند. از سدهٔ چهارم تا ششم میلادی دولت روم شرقی بتدریج در آبخاز نفوذ کرد. بنا به نوشته مورخان رومی آبخاز بخشی از سرزمین لازستان بود. خصی کردن بردگان آبخازی یکی از کارهای زشت رومیان به‌شمار می‌رفت. آبخازستان همانند دیگر نواحی گرجستان مورد نزاع دولت‌های روم شرقی و ایران ساسانی بود. فشار رومیان سبب می‌شد که مردم آبخاز به شاهان ساسانی توسّل جویند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
شیمیل یعنی چه؟
شیمیل یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
گودال یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز