خرقه دار

لغت نامه دهخدا

خرقه دار. [ خ ِ ق َ / ق ِ ] ( نف مرکب ) خرقه پوش:
خرقه داران تو مقبول چو لا
بدسگالان تو مخذول چو لات.خاقانی.

فرهنگ فارسی

خرقه پوش

جمله سازی با خرقه دار

بت بزی خرقه داری اهلی از تقوی ملاف تا نسوزد برق غیرت خرقه پشمینه ات
به هویی می توان افلاک را زیر و زبر کردن جوانمردی زسلک خرقه داران بر نمی خیزد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال کارت فال کارت