خرده ریزه

لغت نامه دهخدا

خرده ریزه. [ خ ُ دَ / دِ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) چیزهای بسیار کوچک. آشغال. ریزه پیزه. خرت و پرت. خرده ریز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - اشیائ کم ارزش چیزهای کم فایده یا بیهوده. ۲ - باقیماند. هر چیز آشغال.

جمله سازی با خرده ریزه

این خزه مخصوصاً در میان آکواریوم دارانی که بچه ماهی (بچه ماهی) پرورش می‌دهند به دلیل محافظت و استتار آنها در برابر ماهیهای بزرگ دیگر و ماهیهای همنوع خوار محبوب است. برخی از میگوها مخصوصاً میگوهای گیلاسی دوست دارند از میکروارگانیسم‌های مختلف (بیوفیلم) و خرده ریزه‌هایی که روی خزه جمع می‌شوند تغذیه کنند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال قهوه فال قهوه فال ابجد فال ابجد فال آرزو فال آرزو فال ورق فال ورق