لغت نامه دهخدا
خدای خوانی. [ خ ُ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) دعا. ( یادداشت بخط مؤلف ). عمل خدای خوان. استغاثه:
کف نیاز به درگاه بی نیاز برآر
که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست.سعدی.
خدای خوانی. [ خ ُ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) دعا. ( یادداشت بخط مؤلف ). عمل خدای خوان. استغاثه:
کف نیاز به درگاه بی نیاز برآر
که کار مرد خدا جز خدای خوانی نیست.سعدی.
دعا عمل خدای خوان
💡 پس گفت: وصیت خرد آن است که خلق را نصیحت کنی و به خدای خوانی.