خبر دادن

خَبَر دادن، به عنوان یک مصدر مرکب، به‌صورت «خَبَرْ دادن» نوشته می‌شود و به‌معنای رساندن مطلب یا رویدادی به گوش فردی دیگر از طریق خبر است. این عمل، نوعی اطلاع‌رسانی است که طی‌ آن، آگاهی‌های لازم در اختیار مخاطب قرار می گیرد. در کاربرد رسمی، این عبارت بر فرآیند انتقال اطلاعات به‌صورت سازمان‌یافته یا غیررسمی دلالت دارد و معمولاً با هدف آگاه‌سازی افراد از رویدادها، تصمیم‌ها یا تحولات مرتبط به‌کار می‌رود. این مفهوم با واژه‌هایی همچون اطلاع دادن، آگاهانیدن و اِخبار هم‌معنا و مرتبط است. بنابراین، خبر دادن در زبان فارسی نقش ارتباطی مهمی ایفا می‌کند و شیوه‌ای برای انتشار اطلاعات و ایجاد پیوند بین رویدادها و افراد محسوب می‌شود. رعایت دقیق نیم‌فاصله در نگارش این ترکیب، به حفظ صحت املایی و رسمی‌نویسی کمک شایانی می‌نماید.

لغت نامه دهخدا

خبر دادن. [ خ َ ب َ دَ] ( مص مرکب ) مطلبی را از طریق خبر بگوش کسی رساندن.اطلاع دادن از طریق خبر. بوسیله خبر کسی را آگاهانیدن. اخبار. ( تاج المصادر بیهقی ). انباء:
که برزویم از تو خبر داده است
بنزد توام او فرستاده است.فردوسی.خبردهنده خبر داد رای را که ملک
سوی تو آمده راه گریختن بردار.فرخی.و در سر معتمدان را دوانید و شاپور را خبر داد کی حال چگونه است. ( فارسنامه ابن بلخی ص 70 ).
خبر دادند خسرو را چپ و راست
که از ره زحمت آن خار برخاست.نظامی.خبر دادند کاکنون مدتی هست
کزین قصر آن نگارین رخت بربست.نظامی.دو اسبه پیش بانو کس فرستاد
ز مهمان بردن شاهش خبر داد.نظامی.خبر دادند سالار جهان را
که چون فرهاد دید آن دلستان را.نظامی.خبر دادند موری چند پنهان
که این بلقیس گشت و آن سلیمان.نظامی.گوشم براه تا که خبر میدهد زدوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم.سعدی ( طیبات ).خبرش ده که هیچ دولت و جاه
بسرای دگر نخواهد یافت.سعدی.خبر ده بدرویش سلطان پرست
که سلطان ز درویش مسکین تر است.سعدی ( بوستان ). || اِشعار. اطلاع دادن. آگاهانیدن:
نرانده اند قلم بر مراد آدمیان
نداده اند کسی را ز حلم و علم خبر.ناصرخسرو.خبر ده که بیرون ازین بارگاه
بچیزی دگر هست یا نیست راه.نظامی.هر آن کو کشت تخمی کشته بر داد
نه من گفتم که دانه زو خبرداد.نظامی.بر او طالعی دیدم آراسته
خبر داده از گنج و از خواسته.نظامی.ارسطو نخستین ورق درنوشت
خبر دادش از گوهر خوب و زشت.نظامی.از آن علم کآسان نیامد بدست
یکایک خبر دادش از هرچه هست.نظامی.گر اناری میخری خندان بخر
تا دهد خنده ز دانه او خبر.مولوی.رنگ رویم را نمی بینی چو زر
زاندرون خود میدهد رنگم خبر.مولوی.گر بگویم که مرا با تو پریشانی نیست
رنگ رخساره خبر میدهد از سر ضمیر.سعدی ( خواتیم ).شخصی نه چنان کریه منظر

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اطلاع دادن آگهی دادن.

جمله سازی با خبر دادن

2 خبر دادن از حركت كوه ها، از معجزات علمى قرآن است. (تمّر مرّالسحاب )
1- خبر دادن پروردگار به فرشتگان راجع به خلافت و سرپرستى انسان در زمين وگفتگوئى كه آنها با خداوند داشته اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
اسرع وقت یعنی چه؟
اسرع وقت یعنی چه؟
محتمل یعنی چه؟
محتمل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز