خاک نهاد

لغت نامه دهخدا

خاک نهاد. [ ن ِ / ن َ ]( ص مرکب ) کنایه از آدمی خلیق و متواضع:
هر خاک نهادی که خموش است در این بزم
چون کوزه سربسته پر از باده ناب است.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از آدمی خلیق و متواضع

جمله سازی با خاک نهاد

هر خاک نهادی که خموش است درین بزم چون کوزه لب بسته پر از باده ناب است
بسیار لب چو لعل و زلفین چو مشک در طبل زمین و حقهٔ خاک نهاد
آزاده ای که خاک نهادی است مشربش بر صدر اگر قرار کند، آستانه ای است
امید من به خاک نهادی زیاده شد تا جای داد خم به سر خویش خشت را
به روی خاک نهادی جبین سبط رسول جدا سرش ز قفا از ره جفا کردی
جهان بگیر به آن باد پای خاک نهاد که هست با تک او کند و مضطر آتش و آب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال کارت فال کارت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال قهوه فال قهوه