تنازع بقا
فرهنگ فارسی
جمله سازی با تنازع بقا
و همچنين انواع حيواناتى كه در اين عصر موجودند، هميشه در تحتعوامل تنازع بقا و انتخاب اشرف در حال تغييرشكل هستند و از ميان آنها، حيوانى قابل بقا و دوام است كه وجودش اشرف و اقوى باشد،چنين موجود ى به حكم وراثت كه آن هم خود عاملى ديگر است، نسلش باقى مى ماند.
هماهنگی علم و دین یکی از اصول اساسی آئین بهائی است. آثار بهائی علم و دین را در تضاد با یکدیگر نمیدانند بلکه بر هماهنگی بنیادین آن دو تأکید میکنند. از دیدگاه مایکل روتشتاین در دانشنامهٔ جنبشهای نوین مذهبی مینویسد که بهائیت بخشهایی از یافتههای علمی را میپذیرد که بر الهیات بهائی منطبق باشند و رؤیایی دین و علم در بهائیت نیز رقابت برابر نیست. با وجود این علیمراد داوودی، فیلسوف بهائی، معتقد است که آثار بهائی به ندرت دربارهٔ یافتههای علمی نظر داده است و این نظرات بیشتر در راستای ابطال نتایج غیر علمی و ایدئولوژی-محوری بوده که برخی از علم گرفتهاند، مانند تجویز و توجیه تنازع بقا، جنگ و رقابت که بعضی از ایدئولوژیها از نظریه تکامل استنتاج کردهاند.
در اواخر دوران حکومت زندیه و اوایل دوره قاجاریه، زمانی که دامنه ناامنی به منطقه سرحد رسید، این طایفه ترجیح داد تا به مکانهای امن تری در داخل سیستان کوچ کنند. اما تعداد قابل توجهی نیز به زادگاه اولیه خویش بازگشتند وبا سرسختی تمام در تنازع بقای خویش کوشیدند.[نیازمند منبع]
مایکل روتشتاین در دانشنامهٔ جنبشهای نوین مذهبی مینویسد که بهائیت بخشهایی از یافتههای علمی را میپذیرد که بر الهیات بهائی منطبق باشند و رؤیایی دین و علم در بهائیت نیز رقابت برابر نیست.[الف] با وجود این علیمراد داوودی، فیلسوف بهائی، معتقد است که آثار بهائی به ندرت دربارهٔ یافتههای علمی نظر داده است و این نظرات بیشتر در راستای ابطال نتایج غیر علمی و ایدئولوژی-محوری بوده که برخی از علم گرفتهاند، مانند تجویز و توجیه تنازع بقا، جنگ و رقابت که بعضی از ایدئولوژیها از نظریه تکامل استنتاج کردهاند.
پاسخ عبدالبهاء به تکامل داروینی بیشتر ماهیتی فلسفی دارد تا علمی و هدف اصلی او این است که با دلایل مبتنی بر عقل و خرد وجود یک هدف الهی برای حیات، جایگاه ویژه انسان در آفرینش، نیاز به علل نهایی (غایتشناسی) و وجود قوانین ابدی طبیعت در جهان را اثبات کند. عبدالبهاء با خود مکانیسم تکامل کاری ندارد بلکه پیامدهای فلسفی، اجتماعی و معنوی نظریه جدید را مورد بررسی قرار میدهد. در حقیقت او در پی ابطال نتایجی است که بعضی از ایدئولوژیها برای اغراض سیاسی خود از نظریهٔ تکامل استنتاج کردهاند، مانند انکار جنبه معنوی انسان و تجویز و توجیه رقابت، تنازع بقا و جنگ.
ارتباط با انسانها در حقيقت نتيجه ارتباط و پيوند با خدا است، انسانى كه به خداپيوسته و به حكم جمله مما رزقناهم همه روزيها و مواهب را از خدا مى داند، نه از ناحيهخودش، عطاى خداوند بزرگى مى داند كه چند روزى اين امانت را نزد او گذاشته، نهتنها از انفاق و بخشش در راه او ناراحت نمى شود بلكهخوشحال است، چرا كه مال خدا را به بندگان او داده، اما نتائج و بركات مادى و معنويشرا براى خود خريده است، اين طرز تفكر، روح انسان را ازبخل و حسد پاك مى كند، و جهان تنازع بقا را به دنياى تعاونتبديل مى سازد دنيائى كه هر كس در آن خود را مديون مى داند كه از مواهبى كه دارد دراختيار