تعوذ

لغت نامه دهخدا

تعوذ. [ ت َ ع َوْ وُ ] ( ع مص ) اندخسیدن. ( منتهی الارب ). اندخسیدن و پناه دادن و پناه گرفتن. ( ناظم الاطباء ). پناه گرفتن و اعوذباﷲ گفتن و اندخسیدن. ( آنندراج ). اعتصام و پناه گرفتن به چیزی. ( از اقرب الموارد ). بازداشت خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ).

فرهنگ عمید

پناه بردن، پناه گرفتن.

جمله سازی با تعوذ

به تعوذ چنانکه می دانی پاک گردی ز لوث شیطانی
ينبغى للعبد اذا صلى ان يرتل قراءته و اذا مر باية فيها ذكر الجنة و النارساءل الله الجنة و تعوذ بالله من النار و اذا مر بيا ايهاالذين آمنواقال: لبيك ربنا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب