تعاد

لغت نامه دهخدا

تعاد. [ ت َ عادد ] ( ع مص ) زائد از هزار بودن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). تعدد. ( اقرب الموارد ): القوم یتعادون علی الف؛ یعنی آنها زائدند از هزار. ( منتهی الارب ). و رجوع به تعدد شود.

جمله سازی با تعاد

این مرکز درمانی بزرگترین بیمارستان جنوب شرق کشور است که روزانه به‌طور متوسط تعداد ۴۴۰ بیمار در حال بستری دارد. هم‌اکنون تعداد ۱۲۰ عضو هیئت علمی دانشگاه متبوع در این بیمارستان مشغول ارائه خمات درمانی هستند که از این تعاد ۶۰ نفر از اعضای هیئت علمی تمام وقت می‌باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال کارت فال کارت فال میلادی فال میلادی فال حافظ فال حافظ