لغت نامه دهخدا تاریک فام. ( ص مرکب ) تیره رنگ. سیاهرنگ: جدا گشت تیغ شهی از نیام برون شد خوراز میغ تاریک فام.( گرشاسبنامه ).
جمله سازی با تاریک فام تاریک فام روی زحل زان قبل بود کز خون رزم او به زحل بر شود بخار جدا گشت تیغ شهی از نیام برون شد خور از میغ تاریک فام بآن قدری که سیرت ناتمام است همان از دایره تاریک فام است