بی پولی

لغت نامه دهخدا

بی پولی. ( حامص مرکب ) عمل و حالت بی پول. رجوع به ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

فقر تهیدستی.
عمل و حالت بی پولی

جمله سازی با بی پولی

او در یکی از قسمت های مجموعه کلاه قرمزی ۹۷ نیز صحبت سیاسی کرد و به شرایط، بی پولی، نارضایتی مردم، گرانی و... اعتراض کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
متعاقبا
متعاقبا
شهرت
شهرت
نحوه
نحوه
فمبوی
فمبوی