بی قاعدگی

لغت نامه دهخدا

بی قاعدگی. [ ع ِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی قاعده. رجوع به بی قاعده شود.

فرهنگ فارسی

بیقاعده بودن.

جمله سازی با بی قاعدگی

پنج‌ها هوشیار، روشنگر و کنجکاو هستند. آن‌ها قادر به تمرکز بر روی توسعه ایده‌ها و مهارت‌های بسیار پیچیده می‌باشند. این افراد مستقل، خلاق و مبتکر بوده و می‌توانند سرگرم افکار و تصورات خیالی خود شوند. آن‌ها جدا، بشدت عصبانی و قوی هستند. این افراد به‌طور معمول با بی قاعدگی، پوچ گرایی، و انزوا مشکل دارند. این افراد در بهترین حالت پیشرو رؤیایی، و جلوتر از زمان خود هستند و قادر به دیدن جهان با روشی کاملاً جدید می‌باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
الکن یعنی چه؟
الکن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
گاییدن یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز