بی حدوث

لغت نامه دهخدا

بی حدوث. [ ح ُ ] ( ص مرکب )زایل نشدنی. قدیم. جاودان. همیشه. باقی:
باد رایت بی تباهی باد شخصت بی حدوث
باد جاهت بی تناهی باد جانت بی ضرر.سنائی.

فرهنگ فارسی

زایل نشدنی ٠ قدیم ٠ جاودان ٠ همیشه ٠ باقی ٠

جمله سازی با بی حدوث

در ره او نه پ ا و نی قدم است منزلش بی حدوث از قدم است
باد رایت بی تباهی باد شخصت بی حدوث باد جاهت بی تناهی باد جانت بی ضرر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
منعقد یعنی چه؟
منعقد یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
ستارگان یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز