برخاستگی

لغت نامه دهخدا

برخاستگی. [ ب َ ت َ / ت ِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی برخاسته. رجوع به برخاستن و برخاسته شود.

فرهنگ عمید

برخاسته بودن، بلندشدگی.

فرهنگ فارسی

بلند شدگی.

جمله سازی با برخاستگی

دو دسته بندی دیگر هم از واکه‌ها شده است که بر پایه آواهای شنیداری است. در دسته بندی نخست از بخشبندی آواهای برآمده از پیش و پس دهان و اندام های آواساز، دو دسته پیشین و پسین، برگرفته اند. در دومی بر پایه اندازه برخاستگی یا بلندای زبان در ساخت واکه ها سه گروه باز(افتاده)، میانه (نیم افراشته) و بسته (افراشته) به دست می‌آید. با این حال، در نبود همبستگی‌های کالبدشناختی مشخص، بررسی واکه‌ها بر پایه واجگاه، کمتر رایج است.
بر اثر فرایند بالاآمدگی زمین‌ساختی بخشی از آب‌سنگ مرجانی یا همه آن بر اثر برخاستگی پوسته زمین، به خشکی تبدیل شده و بالاتر از سطح دریا قرار می‌گیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فمبوی یعنی چه؟
فمبوی یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
انسجام یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز