ابوالحسن

کنیه ابوالحسن به معنای پدر حسن است و یکی از کنیه‌های متداول در زبان عربی به شمار می‌رود. این کنیه به طور خاص به افرادی نسبت داده می‌شود که فرزندی به نام حسن دارند. در تاریخ اسلام، به ویژه در تشیع، این کنیه به شخصیت‌های مهمی اطلاق شده است که نقش‌های بارزی در تاریخ مذهبی و اجتماعی ایفا کرده‌اند. در تاریخ تشیع، چندین شخصیت مهم به کنیه ابوالحسن معروف هستند. از جمله این افراد می‌توان به امام علی (ع)، امام حسن (ع)، و امام حسین (ع) اشاره کرد. همچنین برخی دیگر از علمای بزرگ و شخصیت‌های مذهبی نیز به این کنیه مشهور شده‌اند که نشان‌دهنده ارادت و احترام جامعه به آن‌هاست. کنیه ابوالحسن نه‌تنها به عنوان یک عنوان، بلکه به عنوان نمادی از مقام و منزلت افرادی که به آن منصوب هستند، عمل می‌کند. این کنیه به شخصیت‌های مذهبی هویت می‌دهد و به پیروان آن‌ها یادآور می‌شود که این افراد نه‌تنها در دین بلکه در زندگی اجتماعی نیز نقش مهمی ایفا کرده‌اند.

لغت نامه دهخدا

ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح ُ ] ( ع اِ مرکب ) طاوس. ( المزهر ). ابوالوشی. ( مهذب الاسماء ). فلیسا.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( ع اِ مرکب ) گوذاب. جوذاب. ابوالفرج. ( مهذب الاسماء ). جوذابه. ( منتهی الارب ). طعامی از برنج و شکر و گوشت. ( قاموس ). آشی از گوشت و برنج و نخود و گردکان. ( برهان قاطع ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعری ایرانی از سادات شیراز معاصر شاه سلیمان صفوی متوفی به سال 1005 هَ. ق. در احمدآباد هندوستان. ( قاموس الاعلام ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعر ایرانی شارح دیوان انوری. ( قاموس الاعلام ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) شاعری ایرانی صاحب منظومه ای به نام سیر نور مولود؟ ( قاموس الاعلام ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت آمدی، علی بن ابی علی محمدبن سالم تغلبی فقیه. رجوع به آمدی سیف الدین ابوالحسن علی... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابراهیم بن عبداﷲبن الصباح بن بشربن سویدبن الاسود التیمی ثم السعدی.یکی از خوشنویسان و دانایان فن کتابت، و او برادر ابوالحسین خطاط معلم مقتدر خلیفه است. ( ابن الندیم ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی رافع منجم. رجوع به ابن ابی رافع ابوالحسن... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی الرجال. رجوع به ابن ابی الرجال ابوالحسن... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی زرع. و بعضی ابوعبداﷲ گفته اند. رجوع به ابن ابی زرع... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی الصقر. رجوع به ابن ابی الصقر ابوالحسن محمد... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن ابی عباد. رجوع به ابن ابی عباد مکنی به ابوالحسن شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی علی، از خاندان ابن مقله معروف، و او نیز مانند اجداد خویش بحسن خط مشهور است. ( ابن الندیم ).
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن ابی عمرو الخیاط. رئیس فرقه خیاطیه از معتزله.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) کنیت ابن اثیر عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد. رجوع به ابن اثیر عزالدین... شود.
ابوالحسن. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] ( اِخ ) ابن احمد. یکی از سادات علوی، از حکمرانان گیلان و طبرستان ( از 304 تا 311 هَ. ق. ).

فرهنگ فارسی

خرقانی علی بن جعفر ( یا احمد ) از بزرگان مشایخ طریقت ( و ٠ خرقان ۳۴۸ - ف. ۴۲۵ ه. ق ٠ ) پدر او از دهقانان خرقان بود و او در اول امر به تحصیل علوم دینی همت گماشت و در آن سر آمد عصر گردید و سپس به طریقت مایل شد ٠ و با مجاهدت و ریاضت بکمال رسید ٠ گویند ابو سعید ابو الخیر یکبار به دیدار او رفت و ویرا بولایت عهد خویش برگزید ٠
شاعری ایرانی از سادات شیراز
علی بن اسماعیل اشعری از اعقاب ابو موسی اشعری است ( و۲۶٠ ٠ - ف. ۳۳٠ یا سیصد و بیست و اند ه. ق ٠ ) وی شاگرد ابو علی جبائی بود و بدین ترتیب در میان معتزله تربیت شد ٠ و مانند آنان بسلاح منطق و فلسفه مسلح گردید و در حدود چهل سالگی از طریقه معتزله دست برداشت و باقی حیات را در مبارزه با آنان گذراند و کتب بسیار در اثبات روش خود نوشت ٠ وی موسس مذهب اشعری ( ه. م ٠ ) است ٠ از جمله مولفات وی کتاب المعه کتاب الموجز کتاب ایضاح البرهان کتاب التبیین عن اصول الدین کتاب الابانه و کتاب الشرح و التفصیل فی الرد علی اهل الافک و التضلیل راباید نام برد ٠ ویرا در مشرع الزوایا ( ظاهرا محلتی ببغداد ) بخاک سپردند٠

فرهنگ اسم ها

اسم: ابوالحسن (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: abolhasan) (فارسی: ابوالحسن) (انگلیسی: abolhasan) 
معنی: پدر حسن، کنیه ی حضرت امیرالمؤمنین ( ع ) و چهار تن از امامان شیعه، ) ابوالحسن علی ابن ابی طالب ( ع ): ( = حضرت علی )، ) ابوالحسن علی ابن محمّد ( ع ): ( = امام علی النقی )، ) ابوالحسن علی ابن موسی ( ع ): ( = امام رضا )، ) ابوالحسن موسی ابن جعفر ( ع ): ( = امام موسی کاظم )، ) ابوالحسن خرقانی: صوف و عارف ایرانی، مؤلف نورالعلم، آرامگاهش در قلعه نو ( خرقان ) در نزدیکی شاهرود زیارتگاه است، ) ابوالحسن ابن عبدالله: آخرین فرمانروای سلسله ی قطبشاهیان دکن، ) ابوالحسن علی ابن اخشید: از امیران  اخشیدیه، که پس از مرگش غلام سیاه پوست او به نام کافوراخشیدی، فرمانروای مصر شد، کنیه علی ( ع )، نیز کنیه طاووس
 

دانشنامه عمومی

ابوالحسن (الجزایر). ابو ال حسن ( به عربی: أبو الحسن ) در الجزایر است که در استان الشلف واقع شده است.
ابو ال حسن ۲۰٬۱۶۴ نفر جمعیت دارد.

جملاتی از کلمه ابوالحسن

فاطمه ابارشی و سمیرا ابوالحسن دو فوتسالیست سبزواری نیز، به عضویت تیم ملی بانوان فوتسال ناشنوایان کشورمان درآمده اند.
هارون الرشید به ابوالحسن موسی بن جعفر نوشت، مرا باختصار پندی ده. وی نوشت: هیچ چیزی نیست که چشمت بر آن افتد و در آن پندی نبود.
سلطان ابوالحسن علی موسی آن که هست گلمیخ آستانه او ماه و آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم