ای وای

لغت نامه دهخدا

ای وای. [ اَ / اِ ] ( صوت ) دریغا. حسرتا:
بر مهر چرخ و شیوه او اعتماد نیست
ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکروی.حافظ.

فرهنگ فارسی

برای اظهار درد و افسوس و بیم و ترس و تقاضای کمک بکار رود.

جمله سازی با ای وای

فریاد از آن دیده که بی‌ دوست نگرید ای وای بر آن دل که غم یار ندارد
آغاز گف‌وگو به بتان کرده‌ام ز شوق ای وای اگر ز من طلب مدّعا کنند
مردند از جفایت ای وای گر نه بخشی بر زخم سینه‌ریشان بر درد خسته‌جانان
گر نسازد لب جانبخشِ توام مرهم دل دلم ای وای بدل وا دلم ای وای دلم
مفخر تبریزیان شمس حق ای وای من گر تو مرا سوی خویش یک دم کمتر کشی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی استخاره کن استخاره کن