اوکه

لغت نامه دهخدا

( اوکة ) اوکة. [ اَ ک َ ] ( ع اِ ) خشم. || بدی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || رنج و اندوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

خشم یا بدی

جمله سازی با اوکه

از فیلم‌هایی که وی در آن‌ها نقش داشته‌است، می‌توان به اوکه و دنیای او اشاره نمود.
محیطی‌هست‌جود اوکه‌ممکن‌نیست‌تقدیرش جهانی هست جاه او که یارا نیست تخمینش
بارک‌الله از دو چشم اوکه تا دیدم به چشم چشم ‌بر بستم ز هوش و فکرت و فهم و فطن
بجز دیگ سخای اوکه سال و ماه می‌جوشد خم می هم ز جوش افتاد در دکان نصرانی
همچنین اوکه موچی در برخی افسانه‌ها به عنوان همسر ایناری و در بعضی از افسانه‌های دیگر خود ایناری معرفی شده‌است.
آتمی-وازا فنونی هستند که در آن توری با ضربه به نقطه حیاتی اوکه را ناتوان می‌کند. آتمی-وازا خارج از کاتا مجاز نیستند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت