اهنامه

لغت نامه دهخدا

اهنامه. [ اَ م َ / م ِ ] ( اِ ) کر و فر وخودآرایی و خودنمایی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ). خویش آرایی و خودآرایی و هوش و بوش. ( فرهنگ شعوری ) ( مؤید الفضلاء ). || هر چیز که زود از دست برود و از انتفاع بازماند و شکسته شود. ( برهان ) ( هفت قلزم ) ( ناظم الاطباء ) ( مؤید الفضلاء ). || دولت. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || عشق و رسوائی. ( هفت قلزم ) ( برهان ) ( از ناظم الاطباء ) ( مؤید الفضلاء ). رسوایی. ( فرهنگ شعوری ). رسوایی و فضیحت.( آنندراج ) ( انجمن آرا ). شعوری برای معنی رسوایی این دو بیت را از باباطاهر شاهد آورده است:
زخم اهنامه مستوران چه دانند
اوج دیدار او دونان چه دانند.باباطاهر.شاخ اهنامه بی ما برنگیری
ز هر باران صدف گوهر نگیری.باباطاهر.( شعوری ج 1 ورق 131 )لیکن در مجموعه ابیات باباطاهر دیده نشد.

فرهنگ فارسی

کروفر و خود آرایی و خود نمایی

جمله سازی با اهنامه

ارتم اج ور برانی ور ببسرم میان اهنامه داران خام اوسر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خفت یعنی چه؟
خفت یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
اوشاخ یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز