امضا کننده

لغت نامه دهخدا

امضا کننده. [ اِ ک ُ ن َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) کسی که امضا می کند. و رجوع به امضا شود.

فرهنگ فارسی

کسی که امضا می کند.

فرهنگستان زبان و ادب

{signatory} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] شخصی که متن را امضا می کند

جمله سازی با امضا کننده

حتی نزدیکان خاخام یوسف شالوم الیاشیف، خاخام برجسته ارتدوکس‌های در اسرائیل، که امضا کننده به نفع تفکیک اتوبوس است، به رسانه‌ها اعلام می‌کنند که با جدایی اجباری مخالفند.
اسماعیل خطیب وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی پس از انتشار این بیانیه، هنرمندان و سینماگران امضا کننده را «فتنه‌انگیزان و بیانیه‌نویسان داخلی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران» نامید و خطاب به‌آنها هشدار داد و گفت: «راه به جایی نخواهید برد!»
دیگر کارهای دبیرخانه، پشتیبانی از جلسه‌های کمیته حفاظت از محیط زیست، بهبود پیوند بین کشورهای امضا کننده سیستم پیمان جنوبگان، و همچنین ترکیب و ذخیره و توزیع اطلاعاتی مانند پیشینه نشست شورای پیمان جنوبگان و کمیته حفاظت از محیط زیست می‌شود.
هفته‌نامه فرانسوی نوول اوبزرواتور نوشت: خسروداد به پادگان کرمان رفت و بعد توسط عباس قره‌باغی رئیس ستاد کل ارتش به جلسه شورای عالی نظامی دعوت شد و در این جلسه شرکت کرد و جزو افراد امضا کننده اعلامیه بی‌طرفی ارتش شد.