افسر گر

لغت نامه دهخدا

افسرگر. [ اَ س َ گ َ ] ( ص مرکب ) مکلل. تاجدار. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ مرکب ) مرغ بهشتی. ( ناظم الاطباء ). نام طائری است که آنرا خطاف یا پرستو نیز خوانند. ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مکلل تاجدار

جمله سازی با افسر گر

هوای افسر گر باشدش، سپارد سر؛ رود خزف بکف آرد، کند زیان گوهر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
احتساب
احتساب
موزون
موزون
اعتبار
اعتبار
کردار
کردار