اضحاک

لغت نامه دهخدا

اضحاک. [ اِ ] ( ع مص ) بخندانیدن. ( زوزنی ). خندانیدن. ( ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14 ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ). خندانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به خنده واداشتن. ( از اقرب الموارد ). || در شگفت آوردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || پر کردن حوض را چندان که روان گردد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || برآوردن زمین گیاه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

جمله سازی با اضحاک

که ملک و دولت اضحاک بی‌گناه آزار نماند و تا به قیامت برو بماند رقم
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال درخت فال درخت فال تک نیت فال تک نیت فال پی ام سی فال پی ام سی