اشامیدنی

لغت نامه دهخدا

( آشامیدنی ) آشامیدنی. [ دَ ] ( ص لیاقت ) درخور آشامیدن. سزاوار نوشیدن. || که نوشیدن آن بتوان. || که نوشیدن آن واجب است. || ( اِ ) آنچه آشامند. مقابل خوردنی. شراب. مشروب. شربت. حسو. ( دهار ). نوشیدنی. شروب.

فرهنگ عمید

( آشامیدنی ) آب، شربت، نوشابه، و هر چیزی که مناسب آشامیدن باشد، نوشیدنی.

فرهنگ فارسی

( آشامیدنی ) ( صفت ) ۱ - لایق آشامیدن در خور نوشیدن نوشیدنی. ۲ - آنچه که بتوان نوشید. ۳ - آنچه که نوشیدن آن لازم باشد. ۴ - آنچه را که آشامند مقابل خوردنی.
در خور آشامیدن

جمله سازی با اشامیدنی

به عنوان ضد عفونی کننده، مقادیر کمی از این محلول ممکن است به آب اشامیدنی اضافه شود (به طور معمول ۵ میلی گرم ید آزد در هر لیتر، یا ۵ قطره از ۲ درصد تنتور). با وجودی که این روش در مقابله با باکتری‌ها و ویروس‌ها مؤثر است، اما در برابر انگل‌های تک‌یاخته مانند کریپتوزپوریدیوم و ژیاردیا محافظت نمی‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
میلف یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز